Noandishan Language Institute (NLI) - 1392

موسسه آموزشی زبانهای خارجی نواندیشان سلماس

Noandishan Language Institute (NLI) - 1392

موسسه آموزشی زبانهای خارجی نواندیشان سلماس

کلمات و اصطلاحات مربوط به خوابیدن



to take a nap
چرت زدن

I like to take a nap every day after lunch
دوست دارم هر روز بعد از نهار یه چرتی بزنم.

to nod off
چرت زدن (به شکل ناگهانی) مثلا جلوی تلوزیون، توی اتوبوس، مترو...

I nodded off once or twice during the movie.
یکی دو بار وسط فیلم خوابم برد/ چرت زدم.
 
to passed out
از روی خستگی غش کردن

I was so tired that I went straight to bed and immediately passed out.
انقدر خسته بودم که یه راست رفتم تو تختخواب و از خستگی غش کردم.

to stay up late
تا دیروقت بیدار موندن

My dad always stays up late and watches football match.
بابام همیشه شب ها تا دیروقت بیدار میمونه و فوتبال میبینه.

to move around
غلت زدن

I move around a lot while sleeping.
تو خواب زیاد غلت میزنم

to toss and turn
از روی بیخوابی وول خوردن/ غلت زدن

I didn't sleep a wink. I was tossing and turning all night long.
یه ذره هم نخوابیدم، تمام شب رو داشتم تو جام وول میخوردم.

to sleeps on (someone's) back
طاق باز خوابیدن

to sleep on (someone's) side
خوابیدن به دمر/ به پهلو

to sleep on (someone's) stomach
روی شکم خوابیدن

My cheeks really hurt. I was sleeping on my side all night .
گونه هام درد میکنه. تمام شب دمر خوابیده بودم.

to oversleep
خواب موندن

Damn! I overslept again!
لعنت به من! دوباره خواب موندم!

to get up at the crack of dawn
خروس خون بیدار شدن ، کله سحر بیدار شدن

I have to get up at the crack of dawn to get to work on time.
مجبورم صبح خروس خون بیدار شم تا به موقع برسم سرکار.

night owl
کسی که شب تا دیروقت بیدار میمونه

early bird
آدم سحر خیز

نظرات 1 + ارسال نظر
امیر محمد سه‌شنبه 5 آذر 1392 ساعت 14:30

خیلی خوب است.
لطفا یک دیکشنری در بگذارید

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد